کد مطلب:78292 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:409

موضع امام در ماجرای بیعت











یكی از درخشنده ترین صفحات تاریخ حیات امام علی (ع)، و حساس ترین فراز زندگانی آن حضرت كه شخصیت، قداست و عظمت آن امام معصوم و مظلوم را جلوه گر ساخته، ماجرای بیعت مسلمانان با آن حضرت، پس از به سر آمدن روزگار زمامداران سه گانه است. به گواهی

[صفحه 142]

تاریخ اسلام پس از عروج ملكوتی پیامبر اكرم (ص) به سوی رفیق اعلی، جریانهای سیاسی كه در لباس اسلام و عنوان مسلمانی، منافقانه خود را در تاریخ اسلام مطرح كرده بودند، با اجتماع در سقیفه ی بنی ساعده علیه امامت و زعامت امیرالمومنین علی (ع) توطئه كردند و در حالی كه امام علی (ع) سرگرم مراسم تغسیل و تشییع و تدفین پیامبر خدا (ص) بود. منافقان فرصت طلب امامت آن حضرت را طی یك ترفند و بازی سیاسی انكار كرده و پرچم خلافت و جانشینی رسول الله (ص) را برافراشتند و مسلمانان ناآگاه را به پیروی خود فراخواندند. در پی این بازی سیاسی و مخالفت با فرمان خدا و وصیت مكرر پیامبر اكرم (ص)، امامت امت اسلامی از مسیر خود خارج و تبدیل به خلافت شد. و در پی آن نقشه ی از پیش طرح شده ی مدعیان خلافت و جانشینی پیامبر خدا، با توجه به شرایط خاص زمانی و موقعیت ناهنجار اجتماعی كارساز شد و در نتیجه تلاش امام علی (ع) و كوشش بی امان فاطمه ی زهرا (س) دختر معصوم رسول الله، در راه احقاق حق امام و اثبات امامت و ولایت ایشان، سودمند واقع نشد. و فضای سیاسی جامعه ی اسلامی آنچنان آشفته و پریشان بود، كه مجاهدتهای فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در رابطه با احقاق حق همسرش امیرالمومنین و وصی پیامبر اكرم (ص)، اگر چه به شهادت مظلومانه ی سیده ی زنان عالم منتهی شد، ولی این شهادت باعث بیداری و آگاهی امت اسلام و بازگشت و سرسپاری ایشان، به امامت حقه ی امام علی (ع) نشد. سرانجام امام علیه السلام در آن موقعیت تلخ و ناهنجار زمانی، بر اساس مسئولیت عظیم و خطیر الهی خود، به پاسداری از قرآن و حمایت و حفاظت امت اسلامی

[صفحه 143]

از آنچه واقع شده بود، پرداخت و حكومت و زعامت را به شیفتگان قدرت و دلدادگان شهرت واگذار كرد و این موضع گیری به حق امام (ع) مناسب ترین حركت اسلامی و سیاسی آن حجت بزرگوار خدا بود، تا مگر با گذشت زمان عدم كفایت و شایستگی مدعیان خلافت برای همه ی مسلمانان آشكار شده و دنیازدگی و جاه پرستی خلفاء بر همه ی نسلها و در همه ی عصرها روشن و ثابت شود. و دیری نگذشت كه شب ستم و روزگار غصب و حق كشی به سر آمد و خورشید حقیقت در افق حیات امت اسلام درخشیدن گرفت. و به گفته ی مسعودی تاریخ نگار بزرگ اسلامی، آن روز كه وارثان و بستگان عثمان خلیفه ی سوم، با تبر به تقسیم شمشهای طلایی بازمانده از خلیفه برخاستند، برای امت اسلام روز تلخ و ناگواری بود. مشاهده ی این صحنه ی ناگوار و زشت در حوزه ی خلافت و زعامت، باعث بیداری مسلمانان از خواب غفلت و توجه ایشان به پی آمد فاجعه ی فراموشی حقیقت شد. و چنین شد كه امت اسلام در نهایت شرمندگی به میزان خسران و زیان خویش كه حاصل جدایی از عترت پیامبر و سرپیچی از امامت و ولایت امام علی (ع) بود، پی برد.

در این هنگام امت اسلامی پس از اینكه در تنگنای سیاست بیگانه با اسلام خلفای سه گانه، عزت و عظمت و كیان الهی خود را از دست داده و در بن بست مرگ آفرین و ذلت بخش حكومت عثمان جانش به لب آمده بود، با كوله بار گران شرمساری و ندامت به سوی امام علی (ع) روی آورد و مردم پذیرش امامت آن بزرگوار را با فریاد رسای بیعت، بیعت اعلام كردند. امام علیه السلام در تصویر صحنه ی هجوم مردم به سوی خانه ی آن

[صفحه 144]

حضرت، برای پذیرش امامت ایشان و بیعت با آن بزرگوار چنین می فرماید:

فما راعنی الا و الناس كعرف الضبع الی ینثالون علی من كل جانب، حتی لقد و طی ء الحسنان و شق عطفای، مجتمعین حولی كربیضه الغنم. فلما نهضت بالامر نكثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون، كانهم لم یسمعوا كلام الله حیث یقول:

تلك الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین.[1] بلی و الله لقد سمعوها و وعوها و لكنهم حلیت الدنیا فی اعینهم و راقهم زبرجها.[2].

«در آن هنگام (پس از قتل خلیفه ی سوم) چیزی مرا آزار نداد، جز اینكه مردم مانند موی انبوه گردان كفتار به سوی من روی آوردند. و از همه سوی مرا در میان گرفتند، تا آنجا كه فشار ازدحام مردم نزدیك بود انگشتهای شست پایم[3] را درهم شكند و دو سوی جامعه ی من پاره شد. و مردم چنان مرا در بر گرفتند، كه گویی شخصی در میان لانه ی پر از گوسفندی گرفتار شده است. ولی دیری نگذشت كه تنی چند از آنها پیمان شكستند، گروهی از پیمان و بیعت من خارج شده و برخی از اطاعت حق دست كشیدند. گویی ایشان سخن خدای سبحان را نشنیده بودند كه می فرماید:

(سرای آخرت را برای كسانی قرار داده ایم، كه در زمین بلندپروازی و فساد و تباهی نمی كنند و پایان نیكو برای پرهیزگاران است).

[صفحه 145]

آری، به خدا سوگند كه آنها سخن خدا را شنیده و به خاطر سپرده بودند. ولی دنیا در چشم ایشان زیبا جلوه كرد و زینت و زیور دنیا آنانرا فریفت».

آن روز كه مسلمانان با جهانی شور و شوق و قلبی آكنده از امید و آرزو، خسته از همه ی انحرافها و كجرویها و تبعیضهای دوران سیاه حكومت خلفای سه گانه، به سوی خانه ی امام علی (ع) شتافتند، و از آن امام حق درخواست پذیرش بیعت كردند. امام به منظور اتمام حجت، خاطره ی تلخ روزهای پس از شهادت و رحلت رسول الله (ص)، و سیاه كاریها و سیاست بازیهای ناجوانمردانه ی مدعیان خلافت را به مردم گوشزد كرد و فرمود، به یاد دارید كه هنگام بیعت با عثمان خطاب به او گفتم:

لقد علمتم انی احق بها من غیری و و الله لا سلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یكن فیها جور الا علی خاصه التماسا لاجر ذلك و فضله و زهدا فیما تنا فستموه من زخرفه و زبرجه.[4].

«شما خوب می دانید، كه من از همه ی مردم به جانشینی رسول الله (ص) سزاوارترم. به خدا سوگند به این دلیل خلافت را به دیگری واگذار می كنم. تا شاید امور مسلمانان سامان پذیرد و در این رابطه به هیچ كس، مگر من ستمی نشود. این كار را به خاطر پاداش نیكوی آن و به دلیل بی میلی به زر و زیور دنیا انجام می دهم، همان چیزی كه شما به آن شیفته اید و برای فراهم آوردن آن جنگ و ستیزه می كنید».

یادآوری حوادث تلخ گذشته در خاطر مردم از سوی امام علیه السلام

[صفحه 146]

برای این بود، كه همه ی مردم به یاد داشته باشند، كه امام علی (ع) از حكومت و امامت امت اسلامی، جز حاكمیت مطلق اسلام، اجرای دقیق سنت پیامبر خدا، حفظ و پاسداری كیان اسلام و عزت و قدرت مسلمین هدف دیگری را تعقیب نمی كند. و به همین دلیل در دوران خلافت زمامداران سه گانه ی گذشته، امام (ع) از حق قطعی و حتمی خود چشم پوشید، تا مگر شریعت اسلام باقی بماند و شرف و عزت و قدرت مسلمانان بازیچه و دستخوش تندباد حوادث نشود. و از آنجا كه علی علیه السلام مسلمانان رفاه طلب و سست عنصر روزگار خود را خوب می شناخت و آنان را مردمی حق جوی و عدالت طلب نمی شناخت و نیك می دانست كه روی آوری ایشان به امام، به خاطر رهایی از بن بست نابسامانیهای دوران گذشته و به امید دستیابی به اركان حكومت آینده و برخورداری از منابع بیت المال مسلمین است و اهداف این مردم دنیا طلب با آرمانهای مقدس و الهی وی سازگار نیست، به ناچار از پذیرش بیعت آنان خودداری می كرد. با اینهمه سرانجام مقاومت امام در عدم پذیرش بیعت مردم، به دلیل اشتیاق و اصرار و التماس بی پایان مردم در هم شكست. و بالاخره مسلمانان در نهایت شادمانی و امید و نشاط، امامت آن بزرگوار را گردن نهاده و با امام پرهیزگاران و وصی پیامبر اكرم (ص) بیعت كردند. امام علیه السلام ماجرای خودداری خویش را از پذیرش بیعت مردم، و میزان شوق و نشاط ایشان را به هنگام بیعت با آن حضرت اینگونه توصیف می فرماید:

و بسطتم یدی فكففتها و مدد تموها فقبضتها، ثم تداككتم علی تداك

[صفحه 147]

الابل الهیم علی حیاضها یوم ورودها، حتی انقطعت النعل و سقط الرداء و وطی الضعیف و بلغ من سرور الناس ببیعتهم ایای ان ابتهج بها الصغیر و هدج الیها الكبیر و تحامل نحوها العلیل و حسرت الیها الكعاب.[5].

«شما برای بیعت با من دست مرا گشودید و من آنرا بستم. و شما دست مرا به سوی خود می كشیدید، ولی من آن را باز پس می كشیدم. آنگاه شما مانند شتران تشنه، كه هنگام آب خوردن به آبشخورها هجوم می برند و یكدیگر را پهلو می زنند، مرا به گونه ای در میان گرفتید، كه بند كفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال شدند. و در آن روز مردم به دلیل بیعت با من چنان شاد بودند، كه از شادی آنها كودكان نیز به وجد و سرور آمده بودند. پیران خانه نشین، با پای لرزان برای مشاهده ی بیعت مردم با من به راه افتاده، بیماران برای تماشای صحنه ی بیعت بر دوش افراد سوار شده و دوشیزگان نوجوان (شتابزده) بی نقاب در آن جمع حاضر شده بودند».

هنگامی كه امت اسلام با قلبهایی آكنده از مهر به امام و سینه هایی سرشار از عشق و ارادت و ایمان نسبت به علی (ع) به امید استقرار حكومت قسط و عدل و آزادی اسلامی، دستهای آرزومند و حاجت طلب خود را به سوی امام دراز كرده و فریاد رسای ایشان به ندای بیعت، بیعت، فضای شهر را پر كرده بود، امام پرهیزگاران آزاده، در نهایت صراحت و روشنی، موقعیت مردم و مواضع اسلامی خود را برای آگاهی امت اسلام در

[صفحه 148]

طول تاریخ، اینگونه بیان فرمود:

لم تكن بیعتكم ایای فلته و لیس امری و امركم واحدا، انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم. ایها الناس اعینونی علی انفسكم و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لا قودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق و ان كان كارها.[6].

«بیعت شما با من كاری دور از اندیشه و تدبیر نبود و كار من و شما یكسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خودتان می طلبید. ای مردم، مرا با پیروزی بر هواهای نفسانی خود یاری كنید. به خدا سوگند، كه من برای گرفتن حق ستمدیدگان از ستمگران، بر اساس عدل و انصاف فرمان می دهم. و ستمگر را- مانند شتری- از حلقه ی بینی وی می كشم تا او را به آبشخور حق برسانم، اگر چه در رسیدن به آن آرزومند و شیفته نباشد».

در سخنان استوار و متین و جاذب امام علیه السلام، حقایقی روشن و واقعیتهای انكارناپذیری جلوه می كند، كه تامل و توجه به این سخنان، روشنگر نكات مهم و حیاتی در حیات امام و مواضع حق ایشان و بیانگر موقعیت و پایگاه مردم در اندیشه و نگاه امام است. در ذیل به برخی از این نكات مهم اشاره می شود.

1- به عقیده ی امام مسلمانان پس از قتل عثمان و سپری شدن دوران خلافت و زمامداران سه گانه، به انحراف خویش از صراط مستقیم امامت و

[صفحه 149]

وصایت پی برده و عواقب شوم و تلخ این انحراف را چشیده و لمس كرده بودند. و به دلیل گرفتاری در تنگناهای سیاسی و ترفندهای حكومتی و بن بستهای پدید آمده در شئون حیاتی و اجتماعی مسلمین بر اثر حكومت زمامداران سه گانه، تنها راه نجات و هدایت را در توسل به دامان امام علی (ع) یافته بودند. و بر اساس این واقعیت عینی و انكار ناپذیر پیروزی بر مشكلات اجتماعی و رستگاری اخروی را در پذیرش امامت علی علیه السلام و قبول ولایت آن حضرت بر همه ی شئون حیاتی امت اسلام می دانستند. از این روی هجوم مسلمانان به سوی خانه ی امام علی (ع) و اشتیاق و اصرار ایشان به بیعت با آن بزرگوار، كاری بدور از اندیشه و تدبیر نبود. و نه تنها چنین نبود، بلكه حاصل سالها تجربه ی تلخ و ناگوار خلافت زمامداران سه گانه و نتیجه ی صلاحدید اندیشمندان امت اسلامی و آرزو و امید یكایك مسلمانان بود. و امام علیه السلام با عنایت به همه ی این واقعیتها و با توجه به تنگناها و بن بستهایی كه امت اسلامی گرفتار آن شده بود، با صراحت و قاطعیت تمام مسلمانان شیفته ی بیعت با امام را مخاطب قرار داده و فرمود:

«بیعت شما با من كاری دور از اندیشه و تدبیر نیست...».

2- به گواهی تاریخ اسلام صفحات روشن و فروزان تاریخ حیات امیرالمومنین علی ( ع) گویای این حقیقت عینی و حتمی است، كه ذرات وجود امام (ع) مومن به خدای یكتا و معتقد به اصالت و حقیقت قرآن و موقن و معترف به رسالت و نبوت خاتم الانبیاء حضرت محمد بن عبدالله (ص) می باشد. و بر پایه ی استوار چنین ایمان و اعتقادی لحظه، لحظه ی

[صفحه 150]

زندگانی امام موحدان صادق و پیشوای پرهیزگاران صالح، علی علیه السلام، این یگانه ی دهر و عصاره عصر، جلوه گاه زیبای ایمان، اخلاص، ایثار، تقوی، جهاد، گزینش رضوان خدا و انتخاب رضای حق تعالی است. سیره ی روشن امام علی علیه السلام بیانگر این حقیقت است، كه در اندیشه ی امام و در سویدای قلب مطهر آن وصی معصوم رسول الله (ع)، جز رضای الهی و اخلاص پروردگار، حقیقت دیگری راه ندارد. و به همین سبب زبان علی، قلم علی، شمشیر علی، اندیشه ی علی، عمل علی و جهاد علی علیه السلام همه در راه خدا، برای خدا و در جهت تحقق حاكمیت مطلق الهی به كار رفته است. و سیما و سیره ی امام علی (ع) مصداق حقیقی و الگوی عینی این آیه ی شریفه ی قرآنی است كه:

قل ان صلوتی و نسكی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریك له و بذلك امرت و انا اول المسلمین.[7].

«بگو همانا نماز و طاعت و همه ی اعمال من و زندگانی و مرگ من برای خداست، كه پروردگار جهانها است. او را انبازی نیست و به همین اخلاص كامل مرا فرمان داده اند و من نخستین كسی هستم كه مطیع و تسلیم فرمان خدا می باشم».

امام علی (ع) از فرهنگ وحی و شریعت الهی اسلام، صبغه الله و اخلاص عمل را آموخته است. چرا كه قرآن از میان همه ی رنگهای هوی و هوس، ریا، نفاق، كبر، شهوت، حرص، حسد و قدرت طلبی، رنگ خدایی

[صفحه 151]

و جلوه ی الهی را زیباترین و نیكوترین رنگها دانسته و در نهایت صراحت و قاطعیت می فرماید:

صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون.[8].

«رنگ آمیزی خداست كه به ما رنگ فطرت ایمان و سیرت توحید بخشیده، هیچ رنگی خوشتر از ایمان به خدای یكتا نیست و ما او را بی هیچ شائبه ی شرك پرستش می كنیم».

و از آنجا كه علی علیه السلام اراده، اندیشه، عمل و موضع گیریش در همه ی عمر بر اساس قرآن كریم و سنت قائمه ی رسول الله (ص)، رنگ خدایی و جلوه ی الهی دارد، موضع قطعی و حتمی خود را در رابطه با مساله ی بیعت به روشنی برای مردم بیان كرده و تفاوت هدف خود را با اهداف بیعت كنندگان، در ارتباط با حكومت و امامت امت اسلامی، اعلام می دارد. اعلام موضع امام پیرامون پذیرش مسئولیت حكومت و زعامت مسلمانان، به اندازه ای روشن و قاطع و بدور از ترفندهای سیاسی و شیطنتهای دیپلماسی بود، كه تاریخ و حوادث تاریخی نتوانست آن را ثبت نكند و به همین دلیل امروز پس از گذشت پانزده قرن، صدای رسای امام علی (ع) از دیوارهای محكم و ستبر قرون گذشته و به گوش همه ی عدالت خواهان و آزادگان یكتاپرست می رسد، كه امام فرمود:

«كار من با شما یكسان نیست، زیرا من شما را برای خدا می خواهم ولی شما مرا برای خودتان می طلبید...».[9].

[صفحه 152]

3- در سخنان رسا و روشن امام بر این حقیقت تصریح شده، كه امام علیه السلام حكومت و امامت امت اسلامی را برای خدا می خواهد. و هنگامی كه اساس حكومت و پایه های بنیادی امامت خدایی باشد، در چنین حكومت و امامتی بی گمان هدف رهبر جامعه، استقرار عدل و حاكمیت قسط در میان جمهور انسانها است. از این روی امام علیه السلام پس از آنكه مسلمانان با آن حضرت بیعت كردند، خط مشی سیاسی و استراتژی حكومت و امامت خود را دفاع از ستمدیدگان و سركوب و نابودی ستمگران خودكامه و خودخواه اعلام كرده و فریاد دفاع از مظلومان را در گوش تاریخ، از حلقوم حق گوی خود برمی كشد و خطاب به همه ی حاضران عصر خود و آگاهان و بیداران نسلهای آینده می فرماید: «به خدا سوگند، كه برای گرفتن حق ستمدیدگان از ستمگران بر اساس عدل و انصاف فرمان می دهم. و ستمگر را- مانند شتری- از حلقه ی بینی او می كشم تا وی را به آبشخور حق برسانم، اگر چه در رسیدن به آن آرزومند و شیفته نباشد».[10].

آن روز كه مردم با امام علیه السلام بیعت كردند و سخنان آن حضرت را در ارتباط با اقامه ی حق، بر چیدن بساط ظلم و نابودی نظام تبعیض و رواج فساد شنیدند، باور نداشتند كه علی علیه السلام به آنچه می گوید مومن است و آنچه را كه ایمان دارد، تا نثار جان در راه خدا و تحقق آرمانهای مقدس اسلامی پای می فشارد. و در ارتباط با استقرار حكومت قسط و

[صفحه 153]

عدل در پرتو ایمان به خدای یگانه، با هیچ جریان باطل و گروه ناحقی سازش نخواهد كرد. و از آنجا كه امام طرفداران حق و هواخواهان عدالت را در میان مسلمانان اندك می دید، برای اتمام حجت و تبیین و تشریح خط مشی سیاسی و استراتژی حكومت مدافع حق، كه آن حضرت می رفت تا استقرار آن را در جامعه ی اسلامی پی ریزی كند، مسلمانان را مخاطب قرار داد و در نهایت قدرت و اعتقاد فریاد كشید كه:

ذمتی بما اقول رهینه و انا به زعیم. ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقحم الشبهات. الا و ان بلیتكم قد عادت كهیاتها یوم بعث الله نبیكم (ص). و الذی بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغر بلن غربله و لتساطن سوط القدر، حتی یعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم و لیسقن سابقون كانوا قصروا و لیقصرن سباقون كانوا سبقوا. و الله ما كتمت و شمه و لا كذبت كذبه و لقد نبئت بهذا المقام و هذا الیوم...[11].

«آنچه می گویم در عهده ی خویش می دانم و خود را به آن پای بند می دانم. آن كس كه عبرتها او را آشكار شود- و از آن پند پذیرد- و از كیفرها كه پیش چشم اوست عبرت گیرد، تقوا او را نگه دارد و به سرنگون شدنش در شبهه ها نگذارد.

آگاه باشید- كه روزگار- دگر باره شمار را در بوته ی آزمایش ریخت، مانند روزی كه خدا پیامبر شما را برانگیخت. به خدایی كه او را به راستی مبعوث فرمود، به هم خواهید در آمیخت و چون دانه كه در غربال ریزند،

[صفحه 154]

یا دیگ افزار كه در دیگ ریزند، روی هم خواهید ریخت، تا آن كه در زیر است زبر شود و آن كه بر زبر است به زیر در شود و آنان كه واپس مانده اند، پیش برانند و آنها كه پیش افتاده اند، واپس مانند.

به خدا سوگند كلمه ای از حق را نپوشاندم و دروغی بر زبان نراندم، چرا كه از چنین حال و چنین روز آگاهم كرده اند».

امام علیه السلام در رابطه با احقاق حقوق پایمال شده ی مسلمانان، اعاده و بازگشت شخصیت، كرامت و شرف مومنان با اخلاص و مصادره و باز پس گیری ثروتهای به تاراج رفته ی بیت المال مسلمانان به روزگار رهبری عثمان و بازگردانیدن آنها به سهامداران شایسته ی بیت المال فرمود:

و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته. فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.[12].

«به خدا اگر بینم كه- اموال بیت المال- به كابین و مهر زنان یا بهای كنیزكان رفته باشد، آن را باز می گردانم، چرا كه در عدالت گشایش است و آن كه عدالت را بر نتابد، ستم را سخت تر یابد».

به دنبال این هشدارهای بیدارگرانه ی امام علیه السلام و در پی اعلام خط مشی و استراتژی حكومت آن حضرت، همه ی آنها كه به امید برخورداری از بیت المال، به دلیل سابقه ای كه در این رابطه در عهد زمامداری زمامداران سه گانه ی گذشته داشته اند و امروز با همان خیالهای خوش پیرامون امام علیه السلام فراهم آمده اند، پایگاه لرزان و فروریخته ی خود را یافتند و از

[صفحه 155]

همان روزهای نخست زعامت امام از اطراف وی پراكنده شده و نقشه ی مخالفت و مبارزه ی با امام را به اجراء در آوردند. و در نهایت تاسف و آزردگی خاطر مسلمانان، به گواهی تاریخ پرچمهای مخالفت و ناسازگاری و ستیز با امام، از سوی ناكثین، مارقین و قاسطین، به دست فتنه و آشوب و توطئه ی دنیاخواران هوسباز در برابر علی (ع) افراشته شد. و امام علی (ع) این مظلوم ترین چهره ی تابناك امامت، در روزگار محدود زعامت و رهبری خود، نه تنها مجال و فرصت كافی برای اقامه ی حكومت قسط و عدل نیافت، بلكه ی همه ی توان و همت امام در جهت خاموشی آتش فتنه و فساد و سركوب آشوبگران و فتنه جویان شد. اندكی دقت در سخنان امام، پیمان شكنی باج خواهان امت اسلام و مظلومیت امام علی (ع) را در تاریخ اسلام تصویر می كند. به گفتار امام علیه السلام در رابطه با بیعت شكنی برخی از مسلمانان و جنگ افروزی طلحه و زبیر توجه كنید:

فاقبلتم الی اقبال العوذ المطافیل علی اولادها تقولون:

البیعه، البیعه! قبضت كفی فبسطتموها و نازعتكم یدی فجذبتموها، اللهم انهما قطعانی و ظلمانی و نكثا بیعتی و البا الناس علی، فاحلل ما عقدا و لاتحكم لهما ما ابرما و ارهما المساءه فیما املا و عملا و لقد استثبتهما قبل القتال و استانیت بهما امام الوقاع، فغمطا النعمه وردا العافیه.[13].

«شما برای بیعت با من، مانند زنانی كه تازه فارغ شده و به سوی نوزادان خود می شتابند، به طرف من هجوم آورده و پیاپی می گفتید:

[صفحه 156]

برای بیعت آمده ایم، بیعت، بیعت. و من- به دلیل شناختی كه از شما داشتم- دستهای خود را بر هم نهادم، ولی شما به زور آنها را باز كردید. من دستهایم را باز پس كشیدم و شما آنها را برای بیعت به سوی خود كشیده و با اصرار فراوان با من بیعت كردید. خدایا این دو نفر (طلحه و زبیر) رشته ی خویشاوندی با من را بریدند، بی پروا به من ستم كردند، بیعت خود را با من شكسته و مردم را علیه من برانگیختند. بنابراین گرههایی را كه اینها بسته اند، تو باز كن و آنچه را كه رشته اند استوار مكن و كیفر آنچه را كه به دل داشتند و اعمالی را كه انجام دادند، به ایشان برسان.

من پیش از شروع جنگ از آنها خواستم، تا بیعت خود را از سر گیرند و هنوز كه به آتش جنگ دامن نزده اند، لحظه ای بیندیشند، ولی آنها نعمت حق تعالی را خوار شمرده و سلامت و آرامش را نپذیرفتند».


صفحه 142، 143، 144، 145، 146، 147، 148، 149، 150، 151، 152، 153، 154، 155، 156.








    1. سوره ی قصص، آیه 83.
    2. نهج البلاغه فیض، خطبه 3.
    3. بنا به ترجمه ی نهج البلاغه دكتر شهیدی.
    4. نهج البلاغه فیض، كلام 73.
    5. نهج البلاغه فیض، كلام 220.
    6. نهج البلاغه فیض، كلام 136.
    7. سوره ی انعام، آیات 162 -163.
    8. سوره ی بقره، آیه 138.
    9. و لیس امری و امركم واحدا، انی اریدكم لله و انتم تریدو ننی لانفسكم... «نهج البلاغه فیض، كلام 136».
    10. نهج البلاغه فیض، كلام 136.
    11. نهج البلاغه فیض، خطبه 16.
    12. نهج البلاغه فیض، كلام 15.
    13. نهج البلاغه فیض، كلام 137.